هان! اي مردمان! علي را برتر بدانيد، که او برترين انسان از زن و مرد بعد از من

است... هرکه با او بستيزد و بر ولايتش گردن ننهد نفرين و خشم من بر او باد.

(خطبه ي غديريه)


شبي در محفلي ذكر علي بود ،،،،،، شنيدم عاشقي مستانه فرمود ،

 اگر آتش به زير پوست داري ،،،،،،، نسوزي گر علي را دوست داري

http://img.downloadha.com/Adel/1389/08/Picture/eide-ghadire-khom.jpg

                 فرا رسيدن عيد غديرخم بر عاشقان آن حضرت مبارک


خدايا به حق شاه مردان / مرا محتاج نامردان مگردان

دلا امشب به مي بايد وضو کرد / و هر ناممکني را آرزو کرد

Click for larger version


مبعث

امید آنکه لیاقت رحمتی از الطاف العالمین را داشته باشیم و این روز را به یادش گناه نکنیم - این روز مبارک را به شما دوستان گرامی تبریک میگویم






نازد به خودش خدا که حیدر دارد
دریای فضائلی مطهر دارد
همتای علی نخواهد آمد والله

صد بار اگر کعبه ترک بردارد


تا خدا فاصله ای نیست، بیا!



با هم از پیچ و خم سبز گیاه
تا ته پنجره بالا برویم
و ببینیم خدا
پشت این پنجره ها، لحظه ای كاشته است.

 

تا خدا فاصله ای نیست، بیا!با هم از غربت این نادانی
سوی اندیشه ادراك افق
مثل یك مرغ غریب؛
لحظه ای پر بزنیم...

 

كاش می شد همه سطح پر از روزن دل
بستر سبز علفهای مهاجر می شد
یا همان فهم عجیب گل سرخ
یا همین پنجره گرم غروب
تا مرا با تو از این سادگی مبهم ترس
ببرد تا خود آرامش احساس پر از فهم وصال!

 

 

تا خدا فاصله ای بود اگر، من چه می دانستم كه اقاقی زیباست؟!یا گل سرخ پر از سرّ خداست؟!یا اگر بود كه من، لای اوراق پر از سجده برگ، رمز تسبیح نمی نوشیدم!یا از آن رویش مرطوب شعور من و تودر دل گرم و پر از شور و امیدخطی از عشق نمی فهمیدم!   من،به پرواز خدا در دل من، در دل تومثل هرصبح پر از آیه و نور، بارها، معتقدمو قسم می خورم این بار به هر آیه نور تا خدا فاصله ای نیست بیا!   (مهین رضوانی فرد)

http://i31.tinypic.com/mb7o85.jpg


میلاد با سعادت حضرت زهرا را به همه تبریک می گویم

امسال من از نعمت مادر محرومم می دانم که جایگاهش بهشت است

قدر مادرتون رو بدانید نعمتی که ارزشش با هیچ معیاری قابل سنجش نیست.

مادرم روحت شاد و یادت گرامی


http://nima007.persiangig.com/noore-cheshm.jpg





سپاس خدا



ســـپاس خدای را ، که نومید نیستم از رحمت او ، تهیدسـت نیستم از نعمـت او ، و نه

مأیوس از مغفرت او ، و سر نپیچیده از عبـادت او . خدایی که رحـمت او پیوسته اسـت

و نعمت او نا گسسته .

 

 پروردگارا تو را شکر می کنم
برای تمام نعماتی که امسال به من ارزانی داشتی
برای تمام روزهای افتابی و برای تمام روزهای غمگین ابری و بارانی.
برای غروبهای ارام وشبهای تاریک و طولانی
تو را شکر میگویم برای سلامتی و بیماری
برای غمها وشادیهایی که امسال به من عطا کردی.
خدایا شکرت برای تمام لبخندهای محبت بار ، دستان یاری رسان ، برای همه ان عشق و محبت و چیزهای شگفت انگیزی که دریافت کردم


خدایا شکرت هزار مرتبه شکر

حديث کساء

http://dl.yekmobile.com/yekmobile/2/1243501858_yekmobile.com.jpg

 


جابربن عبدالله انصاري از فاطمه عليهاسلام روايت مي‌کند که فرمود:
يک روز پدرم رسول خدا نزد من آمد. سپس فرزندانم حسن و حسين و بعد اميرالمؤمنين علي وارد شدند. همه در زير يک عبا جمع شديم.
پدرم دو طرف عبا را گرفت و با دست راست به آسمان اشاره کرد و عرضه داشت:« پروردگارا! اينها اهل بيت و نزديکان من هستند؛ گوشت آنها گوشت من و خون آنها خون من است. هر که آنها را بيازارد، مرا آزرده است. با آن کس که با اينها جنگ کند، در جنگم و با آن کس که با اينها مدارا کند، مدارا مي‏کنم. دشمنانشان را دشمن دارم و دوستانشان را دوست دارم. اينها از منند و من از اينهايم. پروردگارا! صلوات و برکات و رحمت و آمرزش و رضايت خود را بر من و بر اينها فرو فرست و آنها را از هر گونه رجس و پليدي پاک و مطهر گردان.»

خداوند عزوجل خطاب فرمود که اي ملائکه! آسمان و زمين و ماه و خورشيد و ستارگان را خلق نکردم مگر براي محبت اين پنج نور پاک که در زير اين عبا قرار گرفته‏اند.»

آن‌گاه جبرئيل اين آيه را بر پيامبر نازل کرد:« انما يريدالله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهر کم تطهيرا»؛ (احزاب، آيه 33) ( پروردگار اراده مي‌کند آلودگي و پليدي را از اهل بيت پاک کند و آنان را مطهر گرداند.)

(فاطمة الزهراء رحماني



خدایم تویی تنها امید زندگیم...

خدایم!

اگر از آن سو به تو روی می آورم که مرا از وجود جهنم نجات دهی از شعله های آن
 مرا رهایی دهی، همان بهتر که در آن شعله ها مرا بسوزانی
 
و اگر از آن سو به تو روی می آورم که مرا به بهشت فراخوانی و در آن جای دهی ؛ درهای بهشت را برویم بسته نگهدار ،
 
 ولی اگر برای خاطر تو به سویت می آیم

خدایم!

مرا از خودت مران .
 
 
 تو گرانبهاترین دارایی من در این دنیا هستی ، بگذار تا ابد در کنارت لانه کنم

مهربانا

مهربانا

 

می دانم که تا تو راهی نیست

می دانم که آسمان فیض و رحمتت همه جا بر سرم سایه دارد

می دانم که دستهای سبزت همیشه پشت و پناهم است

می دانم که تو تنها نگران لغزشهای ناتمام من هستی

 

امّا

 

نمی دانم

چرا هر روز که می گذرد از تو دورتر می شوم

دلم را به دست آب می سپارم و سبزی روحم را به شیرینی ناپایدار و فریبنده ی گناهان

 

کمکم کن

 

من این لذتها را به بهای دوری از تو نمی خواهم

من تو را می خواهم تنها تو را

ای مهربانترین مهربانان

جای پای خدا


یا لطیف

داستان( جای پای خدا)

مردی در عالم رویا به سایه ی خود نگاه می کرد و جای پایش

که بروی ساحل افتاده بود اما جای پای دیگری هم دید به خداوند

گفت :خدایا این جای پای کیست که همیشه با من است؟

خداوندگفت :فرزندم جای پای من است که همیشه با تو همراه

است .مرد بقیه روزهای زندگیش را از نظر گذراند و لحظات بحرانی

و سختی را در ساحل زندگیش دید که فقط جای پای خودش مانده

با گلایه از خداوند پرسید :خدایا پس در این شرایط سخت و بحرانی

که من نیاز به تو داشتم چرا تو نیستی؟

خداوند گفت : عزیزم این درست لحظه ایست که من تو را به آغوش

کشیده بودم و این است که جای پای من بر ساحل نمانده است و

مرد با نگاهی خیس خداوند را مینگریست که همچون پدری مهربان

به او لبخند میزند.

از خدا چه می خواهی ؟!

بعذ از مدتها دوباره به مطالب قبلی در ماه های گذشته نگاهی انداختم و سخن ملا صدرا برایم جالب آمدکه دوباره بگذارمش . ببخشید که تکراری هست ولی بسیار زیباست...

ملاصدرا می گوید:

 

خداوند بی نهایت است و لامکان و بی زمان

 

                 اما به قدر فهم تو کوچک می شود

 

                          و به قدر نیاز تو فرود می آید

 

                             و به قدر آرزوی تو گسترده می شود

 

                                   و به قدر ایمان تو کارگشا می شود...

 

یتیمان را پدر می شود و مادر

 

محتاجان برادری را برادر می شود

 

عقیمان را طفل می شود

 

ناامیدان را امید می شود

 

گمگشتگان را راه می شود

 

در تاریکی ماندگان را نور می شود

 

رزمندگان را شمشیر می شود

 

پیران را عصا می شود

 

محتاجان به عشق را عشق می شود

 

خداوند همه چیز می شود همه کس را...

 

به شرط اعتقاد،

 

          به شرط پاکی دل،

 

                 به شرط طهارت روح،

 

                          به شرط پرهیز از معامله با ابلیس

 

بشویید قلبهایتان را از هر احساس ناروا

 

         و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف

 

              و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک

 

                   و دست هایتان را از هر آلودگی در بازار

 

                            و بپرهیزید از ناجوانمردی ها، ناراستی ها، نامردمی ها...

 

چنین کنید تا ببینید خداوند چگونه

 

بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان می نشیند

 

در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان می کند

 

و در کوچه های خلوت شب با شما آواز می خواند...

 

مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟؟

http://masjed-naft.persiangig.com/image/85.07.20.JPG

مناجات با خدا

ای خدای بزرگ آن قدر به ما عظمت روح و تقوا عطا کن که همه ی وجود خود را با عشق و رغبت قربانی حق کنیم .

خدایا آن چنان تار و پود وجود ما را به عشق خود عجین کن که در وجودت محو شویم.

خدایا ما را از گرداب خودخواهی و از گردباد هوا و هوس نجات ده و به ما قدرت ایثار عطا کن .

خدایا در این لحظات سخت امتحان، نور ایمان را بر قلب ما بتابان و ما را از لغزش نگاه دار.

خدایا ما را قدرت ده که طاغوت خود پرستی را به زیر پا افکنیم و حق و حقیقت را فدای منفعت های شخصی نکنیم.

خدایا دریاب ما را...

سلام خدا جونم ...

می دونم اگه جوابمو ندی حق داری... می دونم بازم درست وقتی که از همه جا نا امید شدم به سراغت اومدم و ازت کمک می خوام ... می دونم هیچ وقت بنده ی خوبی برات نبودم ...می دونم موقع خوشی به یاد تو نبودم و حالا که گرفتاری برام پیش اومده به یاد تو افتادم ...

خدایا... خدای خوبم کمکم کن ...من همیشه به تو توکل کردم و به هر چی تو برام می خواستی راضی بودم ...الانم فقط چشم امیدم به توست ...واقعا نمی دونم چی درسته چی غلط ...کمکم کن ...خودت می دونی که من واقعا دیگه بریدم و نمی تونم تصمیم درستی بگیرم ...تو رو به حق همه ی بنده های خوبت کمکم کن ...

من واقعا راضی ام به هر چه که تو راضی باشی ...توکل کردم به تو و تسلیمم در برابر خواست تو ...

خدایا تنهام نذار...

همین ...

یا حق...

کمی تامل ...

برترین کلمه: ” الله “   حاضرترین کلمه: ” خدا

وسیع ترین کلمه: ” بهشت ” پاک ترین کلمه: ” فطرت “

آرام ترین کلمه: ” سکوت “  گرسنه ترین کلمه: ” حرص “

مهربان ترین کلمه: ” مادر ” خونین ترین کلمه: ” جنگ “

بی نیازترین کلمه: ” قناعت ” باحیاترین کلمه: ” فاطمه “

راستگوترین کلمه: ” آینه ” تنگ ترین کلمه: ” قبر “

بی حال ترین کلمه: ” تنبل ” عبرت انگیز ترین کلمه: ” قبرستان “

.

.

.

تو را دوست داشته ام

خداوندا! اگر تو را از بیم دوزخ می پرستم، مرا در آتش دوزخ بسوزان و اگر به امید بهشت می پرستم، آن را بر من حرام گردان و اگر تو را برای تو می پرستم، جمال خود را از من دریغ مدار و بگذار زیبایی جاودان را بنگرم.

خدایا! اگر فردا مرا به دوزخ افكنی، فریاد بر آورم كه تو را دوست داشته ام، آیا با دوستان چنین كنند؟

الهی! كار من و آرزوی من از همه دنیا، یاد توست و در آخرت دیدار تو، آن من این است، تو هر چه خواهی كن.

مناجات رابعه عدویه - تذكره الاولیاء عطار نیشابوری

دعای ناد علی (ع)

طریقه ختم ناد علی کبیر:اگر کسی را امر مهم عظیمی پیش آید ناد علی را هفت مرتبه بخواند حاجت او براورده میشود و اگر به نیت فرزند بخوانید به شما فرزند عطا فرماید و اگر خواهی شخصی را دوست خود گردانی در شب جمعه چهارده مرتبه به اسم او بخوان و صد مرتبه صلوات بفرست البته دوست تو گردد
و اگر بعد از نماز صبح به نیت مال نه مرتبه بخوانی غنی شوی و اگر جهت ادای قرض یازده روز روزی  بیست  و  دو مرتبه بخوانی ادا شود
و اگر زنی دیر زاید پنج مرتبه بر آب بخواند و بخورد زود بزاید
و اگر کسی این دعا را همراه خود داشته باشد از شر جمیع حیوانات و جن و انس محفوظ باشد.انشاء الله.


بِسمِ اللهِ الرَّحمن الرَّحیم.

 نادِ عَلیاً مَظهَرَالعَجائِب تَجِدهُ عَوَناً لَکَ فِی النَوّائِب لی اِلیَ اللهِ حاجَتی وَعَلَیهِ مُعَوَّلی کُلَّما اَمَرتَهُ وَرَمَیتَ مُنقَضی فی ظِللّ اللهِ وَیُضِلل اللهُ لی اَدعُوکَ کُلَّ هَمٍ وَغَمًّ سَیَنجَلی بِعَظَمَتِکَ یا اللهُ بِنُبُوَّتِکَ یامُحَمَّدَ بِوَلایَتِکَ یاعَلِیُّ یاعَلِیُّ یاعَلِیُّ اَدرِکنی بِحقِّ لُطفِکَ الخَفیَّ اللهِ اَکبَرُاَنامِن شَرِّ اَعدائکَ بَریءٌ اللهُ صَمَدی مِن عِندِکَ مَدَی وَعَلَیکَ مُعتَمِدی بِحقِّ إِیاکَ نَعبُدُ وَ إَِیاکَ نَستَعینُ یااَبالغَیثِ اَغِثنی یااَبَاالَحَسَنَین اَدرِکنی یاسَیفَ اللهُ اَدرِکنی یابابَ اللهِ اَدرِکنی یاحُجَّهَ اللهِ اَدرِکنی یا وَلِیَّ اللهِ اَدرِکنی بِحَقَّ لُطفِکَ الخَفیَّ یا قَهّارُتَقَهَّرتَ بِالقَهرِوَالقَهر ُفی قَهرِ قَهرکَ یاقَهارُ یاقاهِرَالعَدُوّ یاواِلیَ الوَلِیَّ یا مَظهَرَ العَجائِبِ یامُرتَضی عَلِیُّ رَمَیتَ مِن بَغی عَلَیَّ بِسَهمِ اللهِ وَسَیفِ اللهِ القاتِلِ اُفَوَّضُ اَمری اِلیَ اللهِ اِنَّ اللهُ بَصَیرٌ بِالعَبادِوَاِلحُکُم اِلهٌ واحِدٌ لااِلهَ اِلاّ هُوَ الرَّحمنُ الرَّحیمُ اَدرِکنی یاغیاثَ المُستَغییَنِ یا دَلیلَ المُتَحیِّرِینَ یااَمانَ الخائِفینَ یامُعینَ المُتَوَکِلینَ یا رَاحِمَ المَساکینَ یا اِلهَ العالَمَینَ بِرَحمَتِکَ وَصَلَّی اللهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَالِهِ اَجمَعین وَ الحَمدُ اللهِ رَبِّ العالَمینَ

به  نام خداوند بخشنده مهربان
بخوان علی علیه السلام را که مظهر کمالات و صفات عجیبه است تا یاری کننده تو در تمام مشکلات و سختیها باشد . این بنده ناچیز پیوسته به خدا نیازمند است و من در تمام امورم بر آن حضرت متوسل شده و تکیه کرده ام و امور گذشته و آینده ام را در زیر سایه لطف خدا گذرانده و می گذرانم و برای رفع و دفع هر ناراحتی و مشکلی خدایا ترا می خوانم ، تا مشکل حل و مسائل روشن شود . قسم به بزرگیت ای خدا و قسم بر پیامبریت ای محمد (ص) و به ولایت و امامت تو ای علی (ع) ای علی (ع) ای علی (ع)مرا دریاب بحق لطف و محبت پنهانت ، خدا بزرگتر از آن است که توصیف شود و من از شر دشمنانت بیزاری می جویم    خدای بی نیاز، بی نیاز کننده من است و من از سوی تو یاری و مدد می شوم و به تو اعتماد و تکیه دارم بحق ایاک نعبد و ایاک نستعین   ای پدر کمک و یاری کردن   مرا یاری کن و به فریادم رس   ای پدر حسینین مرا دریاب   ای شمشیر خدا مرا در یاب   ای در و دروا.ه خدا مرا در یاب ای حجت و راهنمای خدا مرا دریاب   ای ولی خدا مرا دریاب  قسم به آن لطف پنهانت  ای غالب و پیروز مند و برتری یابنده بر همه به قهر و سلطنت خدایی و حال آنکه قهر و سلطنت در تفوق و غلبه و پیروزی توهست   ای غالب و پیروز مند بردشمن ای دوست دوست خدا   ای مظهر صفات عجیبیه  ای مرتضی علی یقین دارم برمن هرکسی بخواهد ظلم و ستم روا دارد تو مولا او را به تیر و شمشیر کشنده بر زمین زده و از پای در می آوری من تمام امورم را به خدا واگذار می کنم  بدرستیکه خدا بصیر و بینا و آگاه بر بندگان است و قول خداوند است که در قرآن فرمود خدای شما خدای واحد است و غیر از او خدایی نیست بخشنده ومهربان است   ای فریاد رس فریاد خواهان مرا دریاب ای راهنمای سرگردانان ای امان و آرامش دهنده ترسندگان    ای یاری کننده پناه آورندگان    ای رحم کننده بر فقرا و بیچارگان   ای پروردگار عالمیان   مرا در یاب به رحمت بیکرانت و درود تو بر سید و آقای ما حضرت محمد (ص) و خاندان او باد .
ستایش و حمد برای پروردگار جهانیان است وبس .

التماس دعا



.

خدایا ممنونتم...

http://vahid-tanha.persiangig.com/document/khodaya.jpg


توی زندگیم خیلی اتفاقا برام افتاده که اون زمان نمی دونستم دلیلش چیه و بعد از تموم شدن اون واقعه تازه دلیلشو فهمیدم ...و دلیل خیلی از اتفاقای دیگه رو هنوز نفهمیدم ...

می دونم که هیچ کار تو بی حکمت نیست ... میگن نباید زیاد توی اتفاقایی که برامون میفته دنبال حکمت کار بگردیم ...چون عقل و منطق ما خیلی ضعیف تر از اونی هست که بتونه حکمت الهی همه ی اتفاقا رو درک کنه ...پس راضی ام به رضای تو ...

خدایا می دونم که تو صلاح بنده هاتو خیلی بهتر از خودشون می دونی ...پس به تو توکل می کنم و منتظر رحمتت می مونم ...

خدایا شکرت به خاطر همه ی اتفاقای به ظاهر تلخی که چشمای منو باز کرد ...شکرت به خاطر همه ی اتفاقایی که منو به تو نزدیکتر کرد ...شکرت به خاطر همه ی گرفتاریهایی که باعث شد بیشتر با تو حرف بزنم ...شکرت به خاطر همه ی اتفاقای خوبی که باعث شد شکر گزارت باشم ...شکر... شکر... شکر ...

و من باز تسلیمم در برابر خواسته ی تو ...چون می دونم راهی که تو برام انتخاب کنی بهترین راهه ...

خدایا شکرت از اینکه میشه تو زندگی دوست های خوبی پیدا کرد

که بتونیم بهشون اعتماد کنیم و اونا هم کمکت کنن حتی می تونن یارت شوند و تا آخر عمر رهات نکنند.

خدایا شکرت بازهم بهم نشون دادی که در لحظات ناراحتی تو تنها کسم هستی و تویی که به دادم می رسی من دیروز یه دوست خوب پیدا کردم . تو اونو برام فرستادی مطمئنم. خدایا شکرت که هنوز تنهام نذاشتی...

خدایا این بنده ی حقیرتو دریاب ...نذار به بیراهه برم...

همین ...

یا حق...

تصویر آرامش


پادشاهی جایزه بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل ، آرامش را تصویر کند.

نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند. آن تابلو ها ، تصاویری بودند از جنگل به هنگام غروب ، رودهای آرام ، کودکانی که در خاک می دویدند ، رنگین کمان در آسمان ، و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ.

پادشاه تمام تابلو ها را بررسی کرد ، اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد.

اولی ، تصویر دریاچه ی آرامی بود که....

کوههای عظیم و آسمان آبی را در خود منعکس کرده بود. در جای جایش می شد ابرهای کوچک و سفید را دید، و اگر دقیق نگاه می کردند، در گوشه ی چپ دریاچه، خانه ی کوچکی قرار داشت، پنجره اش باز بود، دود از دودکش آن بر می خواست، که نشان می داد شام گرم و نرمی آماده است.

تصویر دوم هم کوهها را نمایش می داد. اما کوهها ناهموار بود ، قله ها تیز و دندانه ای بود. آسمان بالای کوهها بطور بیرحمانه ای تاریک بود، و ابرها آبستن آذرخش، تگرگ و باران سیل آسا بود. این تابلو با تابلو های دیگری که برای مسابقه فرستاده بودند، هیچ هماهنگی نداشت.اما وقتی آدم با دقت به تابلو نگاه می کرد، در بریدگی صخره ای شوم، جوجه پرنده ای را می دید.آنجا، در میان غرش وحشیانه ی طوفان ، جوجه گنجشکی ، آرام نشسته بود.

پادشاه درباریان را جمع کرد و اعلام کرد که برنده ی جایزه ی بهترین تصویر آرامش، تابلو دوم است.بعد توضیح داد :

آرامش چیزی نیست که در مکانی بی سر و صدا ، بی مشکل ، بی کار سخت یافت می شود ، بلکه معنای حقیقی آرامش این است که هنگامیکه شرایط سختی بر ما می گذرد آرامش در قلب ما حفظ شود

عاقبت اندیشی


مردی با اصرار بسیار از رسول اکرم ( ص ) یک جمله به عنوان اندرز
خواست .رسول اکرم ( ص ) به او فرمودند :
 اگر بگویم بکار می بندی ؟
 بلی یا رسول الله !

 اگر بگویم بکار می بندی ؟
 بلی یا رسول الله

 اگر بگویم بکار می بندی ؟
بلی یا رسول الله ؟


رسول اکرم بعد از اینکه سه بار از او قول گرفتند و...او را متوجّه
اهمیّت مطلبی که می خواهد بگوید، کرد ، به او فرمودند :
هر گاه تصمیم بکاری گرفتی ، اول در اثر و نتیجه و عاقبت آن کارفکر کن و بیندیش ، اگر دیدی نتیجه و عاقبتش صحیح است آن را دنبال کن و اگر عاقبتش گمراهی و تباهی است، از تصمیم خود صرف نظر کن

خدایا شکر



روزی مردی خواب عجیبی دید.
دید که پیش فرشته هاست و به کارهای آنها نگاه می کند. هنگام ورود، دسته بزرگی از فرشتگان را دیدکه سخت مشغول کارند و تند تند نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین می رسند، باز می کنند و آنها را داخل جعبه می گذارند. مرد از فرشته ای پرسید: شما چکار می کنید؟ فرشته در حالی که داشت نامه ای را باز می کرد، گفت: اینجا بخش دریافت است و ما دعاها و تقاضاهای مردم از خداوند را تحویل می گیریم.

مرد کمی جلوتر رفت. باز تعدادی از فرشتگـــان را دید که کاغذهـایی را داخل پاکت می گذارند و آن ها را توسط پیک هایی به زمین می فرستند.

مرد پرسید:....

شماها چکار می کنید؟ یکی از فرشتگان با عجله گفت: اینجا بخش ارسال است، ما الطاف و رحمت های خداوند را برای بندگان به زمین می فرستیم.

مرد کمی جلوتر رفت و یک فرشته را دید که بیکار نشسته است. با تعجب از فرشته پرسید: شما چرا بیکارید؟

فرشته جواب داد: اینجا بخش تصدیق جواب است. مردمی که دعاهایشان مستجاب شده، باید جواب بفرستند ولی فقط عده بسیار کمی جواب می دهند.

مرد از فرشته پرسید: مردم چگونه می توانند جواب بفرستند؟

فرشته پاسخ داد: بسیار ساده، فقط کافیست بگویند: خدایا شکر.


روزی برای زندگی

 این داستان روی من تاثیر زیادی گذاشت تصمیم گرفتم اسم وبلاگم را به نام روزی برای زندگی تغییر بدهم . پس از این به بعد اسم این وبلاگ روزی برای زندگی می شود...


داستان روزی برای زندگی...


دو روز مانده به پایان جهان تازه فهمید كه هیچ زندگی نكرده است. تقویمش پر شده بود و تنها دو روز، تنها دو روز خط نخورده باقی بود. پریشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد. داد زد و بد و بیراه گفت. خدا سكوت كرد. جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت. خدا سكوت كرد. آسمان و زمین را به هم ریخت. خدا سكوت كرد. به پر و پای فرشته‌و انسان پیچید خدا سكوت كرد. كفر گفت و سجاده دور انداخت. خدا سكوت كرد. دلش گرفت و گریست و به سجده افتاد. خدا سكوتش را شكست و گفت: عزیزم، اما یك روز دیگر هم رفت. تمام روز را به بد و بیراه و جار و جنجال از دست دادی. تنها یك روز دیگر باقی است. بیا و لااقل این یك روز را زندگی كن. لا به لای هق هقش گفت: اما با یك روز... با یك روز چه كار می توان كرد؟ ... خدا گفت: آن كس كه لذت یك روز زیستن را تجربه كند، گویی هزار سال زیسته است و آن كه امروزش را در نمی‌یابد ُ هزار سال هم به كارش نمی‌آید. خدا آنگاه سهم یك روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت: حالا برو و زندگی كن. او مات و مبهوت به زندگی نگاه كرد كه در گودی دستانش می‌درخشید. اما می‌ترسید حركت كند. می‌ترسید راه برود. می‌ترسید زندگی از لا به لای انگشتانش بریزد. قدری ایستاد... بعد با خودش گفت: وقتی فردایی ندارم، نگه داشتن این زندگی چه فایده‌ای دارد؟ بگذارد این مشت زندگی را مصرف كنم. آن وقت شروع به دویدن كرد. زندگی را به سر و رویش پاشید. زندگی را نوشید و زندگی را بویید. چنان به وجد آمد كه دید می‌تواند تا ته دنیا بدود، می تواند بال بزند، می‌تواند پا روی خورشید بگذارد. می تواند .... او در آن یك روز آسمانخراشی بنا نكرد، زمینی را مالك نشد، مقامی را به دست نیاورد، اما .... اما در همان یك روز دست بر پوست درختی كشید، روی چمن خوابید، كفشدوزكی را تماشا كرد، سرش را بالا گرفت و ابرها را دید و به آنهایی كه او را نمی‌شناختند سلام كرد و برای آنها كه دوستش نداشتندُ از ته دل دعا كرد. او در همان یك روز آشتی كرد و خندید و سبك شد. لذت برد و سرشار شد و بخشید. عاشق شد و عبور كرد و تمام شد. او در همان یك روز زندگی كرد، اما فرشته‌ها در تقویم خدا نوشتند: امروز او درگذشت. كسی كه هزار سال زیسته بود

http://www.gsmaria.com/Entertainment/ScreenSavers/ScreenSavers/8/1427/1427_m.gif

شک نکنید ! خدا کمکتان میکند

( طناب ) Rope The

داستان را در دلتان با صدای بلند و با توجه بخوانید. مطمئنا تا سال ها آن را در خاطر خواهید داشت.
داستان درباره یک کوهنورد است که می خواست از بلندترین کوه ها بالا برود او پس از سال ها آماده سازی، ماجراجویی خود را آغاز کرد ولی از آنجا که افتخار این کار را فقط برای خود می خواست، تصمیم گرفت تنها از کوه بالا برود.
او سفرش را زمانی آغاز کرد که هوا رفته رفته رو به تاریکی میرفت ولی قهرمان ما به جای آنکه چادر بزند و شب را زیر چادر به شب برساند، به صعودش ادامه داد تا این که هوا کاملاٌ تاریک شد.
به جز تاریکی هیچ چیز دیده نمیشد سیاهی شب همه جا را پوشانده بود و مرد نمیتوانست چیزی ببیند حتی ماه وستاره ها پشت انبوهی از ابر پنهان شده بودند .پ کوهنورد همانطور که داشت بالا میرفت، در حالی که چیزی به فتح قله نمانده بود، ناگهان پایش لیز خورد و با سرعت هر چه تمامتر سقوط کرد..
سقوط همچنان ادامه داشت و او در آن لحظات سرشار از هراس، تمامی خاطرات خوب و بد زندگیاش را به یاد میآورد. داشت فکر میکرد چقدر به مرگ نزدیک شده است که ناگهان احساس کرد طناب به دور کمرش حلقه خورده و وسط زمین و هوا مانده است.
حلقه شدن طناب به دور بدنش مانع از سقوط کاملش شده بود. در آن لحظات سنگین سکوت، چارهای نداشت جز اینکه فریاد بزند:
“خدایا کمکم کن”. ناگهان صدایی از دل آسمان پاسخ داد از من چه میخواهی ؟ - نجاتم بده.
- واقعاٌ فکر میکنی میتوانم نجاتت دهم.
- البته تو تنها کسی هستی که میتوانی مرا نجات دهی.
- پس آن طناب دور کمرت را ببر
برای یک لحظه سکوت عمیقی همه جا را فرا گرفت و مرد تصمیم گرفت با تمام توان به طناب بچسبد و آن را رها نکند.
روز بعد، گروه نجات آمدند و جسد منجمد شده یک کوهنورد را پیدا کردند که طنابی به دور کمرش حلقه شده بود در حالیکه تنها یک متر با زمین فاصله داشت!!
و شما؟ شما تا چه حد به طناب زندگی خود چسبیده اید؟ آیا تا به حال شده که طناب را رها کرده باشید؟
هیچگاه به پیامهایی که از جانب خدا برایتان فرستاده میشود
هیچگاه نگویید که خداوند فراموشتان کرده یا رهایتان کرده است.
هیچگاه تصور نکنید که او از شما مراقبت نمیکند و به یاد داشته باشید خدا همواره مراقب شماست.

 

یاریم کن آن کنم که تو راضی باشی ...

وقتی به خوبیها و مهربانی های تو می نگرم

بدیها و اشتباهات خود را مشاهده می کنم

و آنوقت که رحمت و بخشش بی منتهایت مرا نشانه میرود

بار شرمندگی گناهانم بیشتر از پیش بر دوشم سنگینی میکند

خدایا هر چه می دهی رحمت است و هر چه نمی دهی مصلحت

اگر مصلحت این است که هیچ چیز نداشته باشم راضیم به رضایت

ولی نظرت را از من مگیر

یاریم کن آن کنم که تو راضی باشی و آن طور شوم که تو می خواهی

خداوندا

خدایا

 

در این دنیای خاکی دلهایمان پر از لکه های سیاه معصیت است که فقط بخشش بیکران توست که این لکه های سیاه را به نور و روشنایی تبدیل خواهد کرد

 

خداوندا

 

در حضور تو آرام می گیریم واعلام می کنیم که تو تنها خدای این عالم حاکم این جهان قادر مطلق و زمامدار بی چون و چرای خلقت هستی

 

خداوندا

 

در حالیکه به قدوسیت مهیب و جلال عظیم تو می اندیشیم و در قدرت بی کران و حاکمیت مطلق تو تعمیق می کنیم ترس تو را در دل خود جای می دهیم ترسی آکنده از عشق و احترام

 

خداوندا

 

تو را به دلیل شخصیت بی نقص، حکمت بی پایان و عدالت مطلقت ستایش می کنیم و به خاطر رحمت جاودان، فیض بی همتا و خشم عظیم تو در برابر گناه تو را می پرستیم.

 

خداوندا

 

در دل خود سر تعظیم فرود می آوریم و در حالیکه زیبایی خیره کننده و شخصیت جذاب تو را می ستاییم در برابر تو زانو می زنیم و اعتراف می کنیم که بزرگترین نیاز ما دستیابی به مکاشفه ای عظیم از وجود تو محبت پیمایش ناپذیر توست.

 

 

خداوندا

 

طریق خود را به ما بیاموز تا تو را بشناسیم و در حضور تو فیض یابیم.

 

خداوندا

از تو سپاسگذاریم که درخواستهای صادقانه قلبی ما را پاسخ خواهی داد ای خالق محبت

 

خدایا

خدا هست


مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت در بین کار گفت و گوی جالبی بین آنها در گرفت.

آنها در مورد مطالب مختلفی صحبت کردند

وقتی به موضوع خدا رسید

آرایشگر گفت: من باور نمی کنم که خدا وجود دارد.

مشتری پرسید: چرا باور نمی کنی؟

آرایشگر جواب داد: کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد؟

شما به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه مریض می شدند؟

 بچه های بی سرپرست پیدا میشد؟

اگر خدا وجود داشت درد و رنجی وجود داشت؟

نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این همه درد و رنج و جود داشته باشد.

مشتری لحظه ای فکر کرد اما جوابی نداد چون نمی خواست جر و بحث کند.

آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت

به محض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را دید با موهای بلند و کثیف  و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده

ظاهرش کثیف و به هم ریخته بود.

مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت:

میدونی چیه! به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.

آرایشگر گفت: چرا چنین حرفی میزنی؟ من اینجا هستم. من آرایشگرم.

همین الان موهای تو را کوتاه کردم.

مشتری با اعتراض گفت: نه آرایشگرها وجود ندارند

چون اگر وجود داشتند هیچکس مثل مردی که بیرون است با موهای بلند و کثیف

و ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد.

آرایشگر گفت: نه بابا!

آرایشگرها وجود دارند موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمیکنند.

مشتری تاکید کرد: دقیقا نکته همین است.

خدا وجود دارد. فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمی گردند.

برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.

دعا به جهت رفع گرفتاری

دعا به جهت رفع گرفتاری

حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله به على عليه السلام فرمودند:

هرگاه گرفتارى پيدا كردى اين دعا را زياد بخوان .

بسم اللّه الرحمن الرحيم

لا حول و لا قوة الا باللّه العلى العظيم اياك نعبد و اياك نستعين


خدایا گرفتاری همه بندگان بدست توست

تو رو به عظمتت قسم

تو را به جلالت
گرفتاری این بندگان روسیاه و گناه کارت را رهایی بخش
یا ارحم الراحمین

دعای شکر گذاری

http://i50.tinypic.com/11wan9f.jpg

خداوند نور و نجات من است از که بترسم؟

خداوند حافظ جان من است از که هراسان شوم؟

هنگامی که بدکاران بر من هجوم اوردند تا مرا نابود کنند لغزیدند و افتادند. حتی اگر لشکری بر ضد من برخیزد ترسی به دل راه نخواهم داد . اگه علیه من جنگ بر پا کنند به خدا توکل خواهم کرد و نخواهم ترسید.

تنها خواهش من از خداوند این است که اجازه دهد تمام روزهای عمرم در حضور او زیست کنم و در خانه او به او تفکر نمایم و جمال او را مشاهده کنم.

در روزهای سخت زندگی او مرا در خانه خود پناه خواهد داد . مرا حفظ خواهد کرد و بر صخره ای بلند و مطمئن استوار خواهد ساخت .

انگاه بر دشمنانی که مرا احاطه کرده اند پیروز خواهم شد با فریاد شادی در خیمه او قربانی ها تقدیم خواهم نمود و برای خداوند سرود شکر گذاری خواهم خواند .

ای خداوند فریاد مرا بشنو و رحمت فرموده دعایم را اجابت کن . تو گفته ای که تو را بطلبیم من نیز از ته دل میگویم که ای خداوند تو را خواهم طلبید.

خود را از من پنهان مکن بر من خشمگین مشو و مرا از حضورت مران . تو مدد کار من بوده ای مرا طرد مکن ای خدای نجات دهنده من مرا ترک مگو . حتی اگر پدر و مادرم مرا از خود برانند خداوند مرا نزد خود خواهد پذیرفت .

ای خداوند مرا به راه راست خود هدایت کن تا از گزند دشمن در امان باشم . مرا به دست بد خواهانم نسپار زیرا این ظالمان می خواهند با شهادت دروغ خود بر ضد من قیام کنند .

اگر مطمئن نبودم که نیکویی خداوند را بار دیگر در این دنیا می بینم تا بحال از بین رفته بودم .


به خداوند امیدوار باش و بر او توکل کن . ایمان داشته باش و ناامید مشو.


آرام باش ،توكل كن،تفكر كن،آستين ها را بالا بزن آنگاه دستان خداوند را ميبيني كه زودتر از تو دست به كار شده اند. !

واقعا" چنین است اگر من تا به حال فقط این جملات را می نوشتم حالا به من ثابت شده که خدا همیشه با ماست اگر کمی دقت کنیم حضور خالق را کنارمان احساس می کنیم .
خدایا شکرت
ممنون که نگذاشتی امیدم از بین برود
http://www.ldstaiwan.com/english/images/pray.jpg


عصر جمعه و دلتنگی

 

عصر یک جمعه ی دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟چرا آب به گلدان نرسیده است؟چرا لحظهء باران نرسیده است؟ وهر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است، به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است. بگو حافظ دلخسته زشیراز بیاید بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است ؟چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟دل عشق ترک خورد، گل زخم نمک خورد، زمین مرد، زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد،فقط برد، زمین مرد، زمین مرد ،خداوند گواه است،دلم چشم به راه است، و در حسرت یک پلک نگاه است، ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی، برسد کاش صدایم به صدایی…

عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس، تو کجایی گل نرگس؟به خدا آه نفس های غریب تو که آغشته به حزنی است زجنس غم و ماتم، زده آتش به دل عالم و آدم مگر این روز و شب رنگ شفق یافته در سوگ کدامین غم عظمی به تنت رخت عزا کرده ای؟ ای عشق مجسم! که به جای نم شبنم بچکد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت. نکند باز شده ماه محرم که چنین می زند آتش به دل فاطمه آهت به فدای نخ آن شال سیاهت به فدای رخت ای ماه! بیا صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و  این بزم توئی ،آجرک الله!عزیز دو جهان یوسف در چاه ،دلم سوخته از آه نفس های غریبت دل من بال کبوتر شده خاکستر پرپرشده، همراه نسیم سحری روی پر فطرس معراج نفس گشته هوایی و سپس رفته به اقلیم رهایی، به همان  صحن و سرایی که شما زائر آنی و خلاصه شود آیا که مرا نیز به همراه خودت زیر رکابت  ببری تا بشوم کرب و بلایی، به خدا در هوس دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد ،نگهم خواب ندارد، قلمم گوشه دفتر غزل ناب ندارد، شب من روزن مهتاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره مگر این عاشق بیچارهء دلدادهء دلسوخته ارباب ندارد…تو کجایی؟ تو کجایی شده ام باز هوایی،شده ام باز هوایی…


ای صاحب ما ، من بنده گناه کاری هستم که نیاز به دعای شما دارم . برایم دعا کنید تا مشکلاتم حل شود .

چند جمله حکمت آمیز

نمی‌توانيم کاری کنيم که مرغان غم بالای سر ما پرواز نکنند اما می‌توانيم نگذاريم که روی سر ما آشيانه بسازند.


مثل ساحل آرام باش تا دیگران مانند دریا بیقرارت باشند .


هر از گاهی توقف در ایستگاه بین راه ، فرصت خوبیست برای دیدن مسیر طی شده و نگریستن به راهی که پیش روست . گاهی برای رسیدن باید نرفت!


کسی را برای دوستی انتخاب کن که قلب بزرگ داشته باشه تا مجبور نشی برای اینکه در قلبش جا بگیری خودت را کوچک کنی


بهترین انتقامی که می تونی از سرنوشت بگیری اینه که شاد باشی.


وقتی خدا بخواهد برای شما هدیه ای بفرستد ، آن را در مشکلی می پیچد ،  هر چه مشکل بزرگتر باشد  هدیه هم بزرگتر است .


این جمله همیشه یادت باشه : زندگی گل سرخئ است که گلبرگهایش خیالی وخارهایش واقعی است


کاش قبل ار آنکه عبرت آيندگان شويم... از گذشتگان پند بگيريم



آیا می دانید چه كسانی با خانواده خود وارد بهشت میشوند ؟

http://shahram2006.persiangig.com/g/ag.jpg


صاحبان دربها (خردمندان) همانان كه :
1) به پیمان خدا وفادارند و عهد او نمی شكنند
2) آنان كه آنچه را خدا به پیوستنش فرمان داده می پیوندند
3) از پروردگارشان میترسند
4) از سختی حساب بیم دارند
5) كسانی كه برای رضای خدا صبر كردند
6) برای رضای خدا نماز برپا داشتند
7) برای رضای خدا از آنچه روزیشان دادیم آشكارا و نهان انفاق كردند
8) برای رضای خدا بدی را با نیكی می زدایند
اینان راست عاقبت به خیری سرای باقی
همان بهشتهای عدن كه آنان با پدرانشان و همسرانشان و فرزندانشان كه درستكارند در آن داخل می شوند و فرشتگان از هر دری بر آنان درمی آیند
سلام بر شما به پاداش صبری كه كردید راستی چه نیكوست آن عاقبت به خیری

آیات 19 تا 23 سوره مباركه رعد